صد داستانک…
داستانک طعم دلتنگی. دلتنگی را چندبار نوشت، هجی کرد، نوشت، دلتنگت هستم. خواست قربانصدقهاش برود ولی آنقدر غلیظ و عمیق از درونش بیرون میریخت که
داستانک طعم دلتنگی. دلتنگی را چندبار نوشت، هجی کرد، نوشت، دلتنگت هستم. خواست قربانصدقهاش برود ولی آنقدر غلیظ و عمیق از درونش بیرون میریخت که
داستانک طعم دلتنگی. دلتنگی را چندبار نوشت، هجی کرد، نوشت، دلتنگت هستم. خواست قربانصدقهاش برود ولی آنقدر غلیظ و عمیق از درونش بیرون میریخت که
آخرین دیدگاهها